متين پسر پاييزي منمتين پسر پاييزي من، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره
آرتين پسر پاييزي منآرتين پسر پاييزي من، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

پسرهاي پاییزی من

متین من: هستـــــــی که هستـــــم

متین من روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی این روزها...   همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل   ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست   تو تمام دلخوشي و عمر و زندگي مني عزيزم.   ...
28 خرداد 1392

آرایشگاه قبل از رفتن به آتلیه

متین جونم عشق قشنگم فردا وقت آتلیه واست گرفتم چون موهات خیلی بلند شده بود  باید حتما میبرمت آرایشگاه زنگ زدم بابا امین گفتم زود خودت برسون تا متین ببرم آرایشگاه بدون تعیین وقت قبلی راهی شدیم تا ساعت 9 هم آرایشگاه بسته میشد سعی کردیم از زیرگذر بریم ولی خوردیم به ترافیک منم ناراحت گفتم نمیرسیم آخه ساعت 8:30 بود وماهمچنان در ترافیک بلاخره یک ربع مونده به 9 رسیدیم بعد منشی گفت وقت نداریم منم اینطوری شدم وناراحت شماره تلفنم گذاشتم بردمت شهر بازی که بعد از 40 دقیقه ی که من کاملا نا امید شده بودم ونمیدونستم با این موهات چطوری فردا ببرمت ارایشگاه منشی زنگ زد گفت همین الان بیا یک نفر که نوبت داشته کنسل شده منم...
28 خرداد 1392

در آتلیه ...

متین من هستی من دوستت دارم دیروز 27/3/92 رفتیم آتلیه  وای متین جونم اصلا دل تو دلم نیست از بس که عکسات قشنگ شدن گیج شدم نمیدونم چند تا انتخاب کنم کار آتلیه رو خیلی دوس داشتم و همه ی عکسات بنظرم قشنگی خاص خودش داره واقعا نمیتونم بگم کدوم زیباتر شده خیلی همکاری کردی و عکسای خوب و زیادی گرفتیم هر دکوری که خانم عکاس می چیدن تو دوس داشتی با دوچرخه عکس گرفتی با توپ با قفسه عروسک با هواپیما چوبی و رنگ بازی و... خلا صه اینکه  با کلی زحمت باید آماده ت میکردیم واسه دکور بعد ودل کندن  از اون دکور کار سختی بود البته خندیدنت کارسختی نبود چون همش روی لبات لبخند بود کار خانم عک...
28 خرداد 1392

متین بازیگوش من ..

متین من   همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم   همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم   چقدر قلبت زیباست...   تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر   میخوانمت تا دلم آرام بماند   این روزها خیلی بازیگوش شدی طوری که اصلا نمیتونم باورکنم همون پسر کوچولو من در زمان نوزادیت بودی اونقدر آروم و ساکت بودی ولی الان داری جبران اون موقعها میکنی ولی نسبت به بچه های دیگه که مقایسه میکنم بازهم خوبی جای شکر داره اذیت هات بیشتر به کنجکاوی میبره دوست داری ازهرچیزی سر در بیاری پسر باهوشم البته اینم بگم وقتی بیرون...
23 خرداد 1392

متین من به یاد داشته باش

  از خـ♥ــدا دیگر هیچ نمیخواهم دیگر هیچ آرزویی ندارم رویایم را میخواستم که به آن رسیدم دنیا را میخواستم که آن را بدست آوردم رویایی که همان دنیای من است تویی که همان دنیایی منی .. متین من تمام وجود من بریم ادامه مطلب دلنوشته هام هیچ وقت فراموش نکن:     امروز ٢٠خرداد ٩٢ ساعت 3:32   صبح هست ومن غرق احساساتم ومیخوام با پسرخودم حرف بزنم و میخوام کمی از تجربیات زندگیم واست بگم   پسر عزیزم ،عشق من ،قلب من هدف من از ساخت این وبلاگ این هست که خاطرات خودم باتو برایت بنویسم ،از زمانی که متولد شدی لحظه به لحظه با هم بودیم،هر جا می رفتم تو را مانند پا...
22 خرداد 1392

مامان خوابالو

متین من پسرنازم توی که وجودت بهم زندگی میده   پنج شنبه شب من وبابا قرار گذاشتیم اول صبح بریم پیاده روی وصبحانه بیرون باشیم  ولی صبح جمعه بابا  بیدارشده بود ساعت 5 ونیم صبح چندین بار منو صدا زد از اونجایی که من و تو اصلا قید خوابمون نمیزنیم خیلی خوش خواب هستیم نتونستم روی قولم بمونم و از بابا خواستم عصر بریم اونم ناچار شد آخه دو تا به یکی بودیم و قید پیاده روی با ما خوابالو ها رو زد یعنی من وتو رو عصر رفتیم پیاده روی بعد از اون هم بابا شام دعوتمون کرد رستوران نایب چمران  کلی پیاده روی  کردیم که آخرش من کم آوردم نتونستم زیاد ادامه بدم  توهم که  راه نمی اومدی می خواستی ب...
19 خرداد 1392

اتفاقات روز پـــدر

  مرد که باشی...مجبور میشوی غیرممکن هارا تجربه کنی... مجبوری درد ها را تحمل کنی و با لبخندی بگویی تمام میشود...پدر که باشی باید بگذری از داشته هایت...باید تو بشوی سنگ صبور کسی که در تو توانایی غیرممکن ها را میبیند... دل نداری که به فرزندت بگویی ندارم...دل نداری که پاره تنت سختی بکشد... عجب موجود عجیبی هستی... هیچ وقت کسی به زیبایی تو اهمیت نخواهد داد به چروک های روی صورتت... زیرا تو مردی... پدرم ، تنها کسي هست که باعث ميشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم ميتونند مرد باشند !     پسرنازم متین من درتاریخ ٣/٣/٩٢ هدیه ی که از روز قبل من وتو  واسه بابا امین خریده بودیم یک ...
17 خرداد 1392

یکسال و شش ماه هشت روز

عشـــــــــــقم متــــــــــین من الان که دارم این پست واست می نویسم تو یکسال وشش ماهگی و هشت روزت هست متینم داری کم کم  بزرگتر میشی و بازیگوش تر عزیز دلمی روزها دارن پشت سر هم میان وتو داری بزرگ میشی قد میکشی وقتی دستام باز میکنم میگم متین من بدو تو قلبم هرجا که باشی می دوی تو بغلم منم بوسه بارانت می کنم چقدر خوشحالم که پسری مثل تو دارم مهربون و دوس داشتنی خیلی چیزها رو دیگه میفهمی بابا که بهت میگه متین ببوسمت سریع میری بابا رو بوس میکنی چه خوبه فرشته کوچولو اومدی به زندگی ما مهربانیت را مرزی نیست ، یقین دارم فرشته ای قبل از آفرینشت قلبت را بوسیده . مادر بودن چه لذتی داره متینم ازموقعی که تو رو...
17 خرداد 1392

تقدیم به بابای خوبم:

  پــــدر عزیزم   ای كاش توان آن را داشتیم كه از عرش تا فرش را برایت گلباران كنم و بر دستان پر از مهر و عاطفه ات كه مظهر عشق و ایثار است بوسه زنم امیدوارم سایه مهر و محبت تو پیوسته بر سرم باشد و همیشه در پناه خداوند منان در کنارم باشی.   به خاطر تمام خوبیهایی که در حق من کردی و به من بال و پر دادی و مرا بالنده کردی و با سوختن خود عشق و شور را در وجودم روشن کردی، با تمام وجودم و با تک تک سلولهایم دوستت دارم  امیدوارم روزی برسد که متین محبت های تو که درحق من ومتین داشتی جبران کنه ممنونم بابت محبت های بی دریغ ت بی منت برای رفاهمون زحمت میکشی ♥ همیشه دوستت دارم اسطوره من ♥ ...
16 خرداد 1392

اسم انتخابی من واسه دوقلوها

متین جونی همونطور که تو پست قبلی گفتم یکی از دوقلوها  اسمش آناهیتا هست و اون یکی اسم واسش انتخاب نکرده بودن پیشنهادهای زیادی بود که بین این اسمها آنیتا - آناهید- آوا - آیلین   اسمی که من انتخاب کردم بنیتا بود که اول اسمش با بقیه فرق میکرد معنی اسم بنیتا یعنی دختر بی همتای من که من که خاله آخری این دوقلوها میشم بنیتا انتخاب کردم خیلی اصرار کردم باید این اسم بذارین که موفق شدم و اون یکی شد بنیتا   خلاصه اینکه هر روز من باید برم این دو خوشکل ببینم وای خیلی نازن متین تو روهم بردم پیش شون ولی فکرمیکنی عروسکن از بس کوچولون دیروز هم یک ماشین اسباب بازی حسین داد دستت وقتی وارد اتاق که دوقلوها بودن...
16 خرداد 1392